زن از شوهرش می پرسه: عزیزم! تو زن خوشــــــگل دوست داری یا زن با شعور؟

شوهرش می گه: هیچ کدوم عزیزم! من تورو دوست دارم

عاشقانه

یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم

چه تو باشی چه نباشی “نگهش میدارم” . . .

عاشقانه

خوبه ديگه ! راحت توي خونه نشستي ، ولي من الان توتعميرگاهم ، ميدوني چرا ؟چون خرابتم

عاشقانه

نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب ! کاش دستی نقشه را از میانه تا کند .
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست .
 

اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو

پ ن پ

دارم چایی میخورم داغ داغ سوختم ، بابام میگه : سوختی ؟
میگم : پ نه پ رفتم مرحله بعد !!

پ________________________________________نه په

تو اتاقم عکس یه شیر چسپوندم که آهو تو دهنشه،دختر خالم حرفی واسه گفتن نداره میگه: خود شیره کشتتش؟گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ موتوریه زده فرار کرده،گردن آهو اوخ شده،شیره داره میبوسه جاش خوب شه!

:))

پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟
دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!
پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!!

ي مرده

یه پیرمردی تو پارک محله ما می شینه و هنوزم خیلی معتقده که دکل های ایرانسلرو هم مرحوم رضا شاه نصب کرده !!

من :|

ديروز ساختمون بغليمون اتش گرفته بوووود سريع من و بابام لباس پوشيديم ي دفعه مامانم داد زد: دارين ميرين اشغال ها رو هم ببريد

من:|

بابام:|

اشغالا:)

گربه :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

پ نه پ جدید

دوازده شب رسیدم در خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم می گم یواش در رو باز کن بقیه بیدار نشن. میگه در خونه رو؟
پـَـ نه پَــ! در یخچال رو! سر شب گرمم بود رفتم پیش تخم مرغها خوابیدم! 

زنجير عشق

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.

اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.

زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .

وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"

و او به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
***


چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.

او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.

وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".

همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:
"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه..."
 
 
به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک
میکنه و قول بدیم كه نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه ...
 
این داستان رو برای هر کس که دوست دارید بفرستید... نگذارید زنجیر عشق ....

3  تا غضنفر خونشون کنارهم بوده و هر 30 ثانیه برق یکیشون قطع میشده . تحقیق می کنن می بینن برقشون رو از چراغ راهنمایی گرفتن

غضنفر می ره پرنده فروشی طوطی بخره بجاش یه جغد غالبش می کنن. میاد خونه بعد یه مدتی دوستش میاد پیشش میگه: طوطیت حرف هم میزنه؟ میگه: حرف که نمی زنه ولی خوب دقت می کنه

عاشقانه

يك قطره بارون شايد مهم نباشه اما يك گل تشنه هميشه منتظرشه يك پيام شايد ساده باشه اما قلب دبيرهميشه به يادته

سلام براي اين كه جك هاي خود را روي اين بلاگ ببينيد به شماره ي09387431784 جك هاي خود را ارسال كنيددد




مممنونم خيلي زياد. دبير سحر